کد خبر: ۱۲۱۱۳
۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۰
عطر فراموشی در کوچه‌های «قریه عطار»

عطر فراموشی در کوچه‌های «قریه عطار»

این گزارش درباره یکی از کوچک‌ترین روستا‌های اطراف مشهد است که امروزه بخشی از شهر ماست ولی از یاد‌ها رفته است.

نخستین‌بار سال‌ها قبل و هنگام عبور از گذری باریک و قدیمی در منطقه «دروی»، چشمم به نام «قریه عطار» افتاد؛ روی یک در فلزی قدیمی در قاب پلاکی نقره‌ای‌رنگ نوشته شده بود: «آب قریه عطار». یادم هست همان زمان از آشنایی ساکن آن حدود پرسیدم: «قریه عطار کجاست؟» و او گفت که «روستایی در همین نزدیکی است» سال‌ها گذشت و فرصتی پیش نیامد تا درباره قریه عطار بیشتر بدانم.

راستش انگیزه‌ای هم برای این کار نداشتم، تا اینکه نگارش سلسله‌یادداشت‌های تاریخ محلات برای روزنامه شهرآرا آغاز شد و نام «قریه عطار» هم خواه‌ناخواه در ردیف مکان‌هایی قرار گرفت که باید به خوانندگان معرفی می‌شد.

این «ناخواه» گفتنم، حکایت از اجبار برای نگارش گزارش پیش روی شما ندارد، ناشی از اضطرابی است که به‌دلیل فقدان مدارک قابل‌ارائه داشتم. اما خدا را شکر، کندو‌کاو‌های اخیر اطلاعاتی هرچند محدود درباره این روستای کوچک، قدیمی و فراموش‌شده در اختیارم گذاشت که مرا مصمم به نوشتن درباره «قریه عطار» کرد.

آنچه در ادامه می‌خوانید، احتمالا نخستین گزارشی است که درباره این روستای از‌یاد‌رفته و مستحیل‌شده در مشهد به رشته تحریر درآمده است.

 

بازشناسی جغرافیای «قریه عطار»

یافتن حدود دقیق قریه عطار چندان ساده نیست. مهدی سیدی در کتاب «نگاهی به جغرافیای تاریخی مشهد»، حدود اراضی مزرعه یا قریه عطار را چهل هکتار می‌داند و می‌نویسد: «قلعه پیشین آن در گوشه شمال‌شرقی میدان امام‌حسین (ع) فعلی در خیابان خواجه‌ربیع، داخل خیابان بیست‌متری بلال، ده‌متری عطار (یا رسالت ۷۲) قرار دارد.» با‌این‌حال، اطلاعات جغرافیایی دیگری که در اختیار داریم، ما را وادار به مطالعه دوباره این محدوده می‌کند.

عضدالملک در طومار مشهور خود که دربرگیرنده موقوفات حرم رضوی است، هنگام تعیین حدود مزرعه سمزقند، از «اراضی عطار»، سخن به میان می‌آورد و می‌نویسد: «مزرعه سمزقند که محدود است به حدود معینه ذیل در طرق شهر باتمام [موقوفه است]حدی به مزرعه نخودک‌/ حدی به اراضی و کال موقوفه شاه تهماسب‌/ حدی به اراضی باقرآباد و اراضی عطار‌/ حدی به اراضی مزرعه شقاه».

با‌توجه‌به اطلاعات طومار عضدالملک، محدوده اراضی مزرعه یا قریه عطار باید وسعت بیشتری داشته باشد. مشخص نیست که چرا به جای مزرعه شقاه، نام مزرعه باقرآباد (بُقرآباد) را کنار اراضی عطار نوشته‌اند، حال آنکه در ظاهر، فاصله قریه عطار تا اراضی مزرعه شقاه بسیار کمتر است.

از اینها که بگذریم، حاجعلی رزم‌آرا در سال ۱۳۲۹ خورشیدی و در جلد نُهُم فرهنگ جغرافیایی ایران، قریه عطار را با «خواجه‌ربیع» یکی می‌داند و می‌نویسد: «دِه از دهستان تبادکان‌/ بخش حومه شهرستان مشهد/ هفت‌کیلومتری شمال مشهد‌/ جلگه، معتدل/ سکنه: ۸۳ نفر/ شیعه/ زبان: فارسی/ آبیاری: قنات/ محصولات: غلات/ شغل: زراعت و مالداری/ دارای راه اتومبیل‌رو/ شخصی به نام خواجه‌ربیع در این ده مدفون و معروف است که معلم حضرت‌رضا -علیه‌السلام- بوده.»

گزارش رزم‌آرا بیش از آنکه گره از مشکل جغرافیا و تاریخ قریه عطار باز کند، بر ابهام‌ها می‌افزاید؛ اما از این نظر که به یک روایت فولکلوریک و عامیانه درباره شخصیت خواجه‌ربیع در دهه ۱۳۲۰ خورشیدی می‌پردازد و قریه عطار را بخشی از این حکایت می‌داند، حائز اهمیت است.

در نقشه‌های دهه ۱۳۴۰ خورشیدی، نام «عطار» در جبهه شمالی شهر مشهد و در میان مناطق «باغ خواجه‌ربیع» (شمال‌شرقی)، «مال‌آباد» (شمال‌غربی)، «کلاته‌بوغا» (غرب)، «درآبد شاهزاده» و «درآبد خزانه‌دار» (جنوب و جنوب‌شرقی) به چشم می‌خورد. این را می‌توان از نقشه‌ای که احمد ماهوان در کتاب «تاریخ مشهد قدیم» آورده است، دریافت.

از مجموع این شواهد، می‌شود چنین ارزیابی کرد که گستره قریه عطار، در محدوده‌ای چسبیده به باغ خواجه‌ربیع و با توسعه به سمت غرب قرار داشته است.

 

به روایت اسناد

قدیمی‌ترین گزارش و سند تاریخی که در آن نامی از قریه عطار به چشم می‌خورد، متن وقف‌نامه میرزا محمدجعفر‌رضوی است که در آن «شش زوج» از «مزرعه عطار» را وقف اولاد ذکور خودش کرده است؛ با‌این حال، می‌توان درباره اینکه مزرعه مذکور همان قریه عطار مورد‌نظر ما باشد، تردید کرد.

ظاهرا دو مزرعه با نام «عطار» در محدوده مشهد داشته‌ایم که یکی از آنها در سمت شرقی و دیگری در جهت شمالی مشهد قرار داشته و آنچه محل بحث و بررسی این نوشتار است، مزرعه بخش شمالی است.

برای اینکه دریابیم موقوفه میرزامحمدجعفر‌رضوی مربوط به این بخش است، نیازمند شواهد تاریخی بیشتری هستیم. در کتابچه‌های آماری دوره ناصرالدین‌شاه، به‌ویژه کتابچه‌های منطقه میان‌ولایت و تبادکان، نشانی از قریه عطار نیست. احتمالا جمعیت کم و قرار گرفتن در محدوده مزارع بزرگ و مشهوری مانند باغ خواجه‌ربیع، باعث شده است قریه عطار چندان به چشم نیاید.

این روستا نه مسجد داشت و نه حمام. مردم آن برای استحمام ناچار بودند به روستای دستگردان بروند

این وضعیت در دوره‌های بعد و تا پیش از مستحیل شدن این روستای قدیمی در مشهد، بین سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵ خورشیدی، تداوم پیدا کرد، آن‌گونه که حتی در روند فعالیت‌های تبلیغی گروه‌های اعزامی حوزه علمیه مشهد، با مدیریت مرحوم آیت‌الله دهشت در اواخر دهه ۱۳۴۰ خورشیدی هم، قریه عطار در نظر گرفته نشده بود و برای آن مبلغی تعیین نکرده بودند.

دفتر گزارش‌های تبلیغی مربوط به قریه عطار نشان می‌دهد که این روستا، به‌طور اتفاقی و در ۲۰‌دی‌ماه سال ۱۳۴۷ خورشیدی به‌عنوان مقصد یکی از مبلغان حوزه علمیه مشهد تعیین شده است. محمد رجائی، طلبه حوزه علمیه مشهد، قرار بود به روستای دستگردان برود، اما به‌دلیل بدی آب‌وهوا و ناهمواری جاده، سر از قریه عطار درآورد.

این را می‌توان در گزارش دست‌نویس وی که امروزه در مرکز اسناد آستان‌قدس‌رضوی نگهداری می‌شود، مشاهده کرد. توصیف رجائی از قریه عطار در سال ۱۳۴۷ تکان‌دهنده است؛ این روستا نه مسجد داشت و نه حمام. مردم آن برای استحمام ناچار بودند به روستای دستگردان در یک کیلومتری قریه عطار بروند.

جاده مواصلاتی روستا هم چنگی به دل نمی‌زد؛ با وجود فاصله نه چندان دور هفت‌کیلومتری تا محدوده شهری، رجائی اذعان می‌کند که رسیدن وی به روستا، یک ساعت زمان برده و او ناچار شده است، با همراه خود، از میان گل‌ولای ناشی از بارش برف و به زحمت، طی طریق کند. البته در اوقات خشک سال، می‌شد این مسیر را در پانزده دقیقه طی کرد. محمد رجائی، ذیل برگه نخستین گزارش تبلیغی خود توضیح می‌دهد: «مخفی نماند که این قریه حدود پانزده خانوار بیشتر نیست و جمعیت زیادی ندارد.»

این جمعیت به‌تدریج کمتر هم شد. پیش از فرا رسیدن دهه ۱۳۷۰ خورشیدی، تعداد جمعیت روستا به شش خانوار کاهش پیدا کرد؛ موضوعی که سیدی در «نگاهی به جغرافیای تاریخی مشهد» به آن اشاره می‌کند. روستا فاقد قنات درست‌و‌حسابی بود و طبیعی است که در این حالت، بقای جمعیت توجیه اقتصادی نداشت. تعداد نفراتی که معمولا در جلسات مذهبی شرکت می‌کردند بین ۱۵ تا ۳۵ نفر بود که برای قریه عطار جمعیت خوبی به‌حساب می‌آمد. این جلسات مذهبی به‌صورت هفتگی و در منزل یکی از اهالی برگزار می‌شد.

 

عطر فراموشی در کوچه‌های «قریه عطار»

 

شکایت «حسین ولد غلامحسین»

درباره اهالی قریه عطار و شغل آنها، اطلاعات زیادی وجود ندارد. تنها سندی که دراین‌باره در مرکز اسناد آستان‌قدس‌رضوی نگهداری می‌شود، سند شکایت «حسین ولد غلامحسین» است که در سوم اردیبهشت ۱۳۱۴ خورشیدی آن را خطاب به محمدولی‌اسدی، نایب‌التولیه وقت آستان‌قدس‌رضوی، نوشت (سند شماره‌۱۰۰۱۲۲)؛ متنی که با وجود سادگی و پیش‌پا‌افتاده‌بودن موضوع آن، نشان می‌دهد اهالی قریه عطار، احتمالا به‌دلیل کمبود آب و شاید ناکافی بودن اراضی زیر‌کشت، برای کار به دیگر مزارع اطراف مشهد می‌رفتند و بخشی از آنها کارگر فصلی بودند:

«مقام محترم ریاست جلیله آستان‌قدس حضرت آقای متولی‌باشی؛ با کمال احترام و توقیر به عرض می‌رساند فدوی حسین ولد غلامحسین ساکن قریه عطار اخوی بنده رفتند در قریه چلوقی (قریه چلاقی) به‌عنوان سالاری و فدوی هم محض کمک اخویم رفتن در قریه چلوقی و اخوی بنده مدت دو ماه سالار بود و بعد از آن هم اخوی من و هم خودم مریض شدم و در خانه خوابیده بودیم و علی ملاحسین، نوکر ولی‌عباس‌خان، از قریه کنه‌بیست آمده در چلوقی و با بنده همراه بود. 

دشتبان چلوقی برات را فرستاد نزد ما و امر نمود اثاثیه بنده را از قلعه خارج کنند و اثاثیه بنده را از خانه بیرون ریخت. عرض کردم برای چه اثاثیه من را بیرون می‌ریزی؟ گفت حکم علی‌ملاحسین می‌باشد و یک دانه پوستین و دو من آرد و یک دانه بیلچه و هفت دانه مرغ را غلامحسین‌غلامان در چلوقی جلوگیری نموده است.

مستدعی است از مقام محترم به عرایض بنده رسیدگی فرمایند و امر فرمایند اثاثیه فدوی را مرحمت فرمایند تا به دعاگویی ذات اقدس مبارک مشغول شود. باقی امر، امر مبارک است تقدیم کننده، حسین ساکن قریه عطار.» 

محرومیت‌های گسترده زیرساختی از یک‌سو و از سوی دیگر، خشک‌سالی‌های پیاپی که عملا اجازه زراعت نمی‌داد، معدود‌سکنه قریه عطار را هم ناچار به کار در دیگر مزارع کرده بود. متأسفانه اطلاعی درباره جزئیات حاکم بر این روستا طی دوره مذکور در دست نداریم.

 

* این گزارش یکشنبه ۲۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۴۹۲ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است. 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44